عصر طلایی

عصر طلایی

بنده مهدی اصغری دانش آموخته کارشناسی برق قدرت و کارشناس بهره برداری در شرکت توزیع برق هستم.
تلاش دارم با مطالعه کتاب ها و ... مجموعه مطالبی را به اشتراک بگذارم
امید دارم نظرات ارزشمند شما عزیزان را داشته باشم .
لطفاً نسبت به مطالبم نظر بدهید.
ممنون از حسن توجه شما عزیزان.

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کتاب کیمیاگر» ثبت شده است

اما همسایه جان این را هم به یاد بیاوریم که گاه شعر آنقدر از آینده می‌آید که کمتر به لحظه‌ی سرایش مربوط است. گویی انگیزه اولیه فقط یک بهانه بوده است و بعد شعر به چیزهایی بسیار فراتر از خودِ بهانه می‌رسد.

از کتاب همسایه! چیزهایی امشب به یادم می‌آید. از هیوا مسیح ص24

1402.04.28

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ تیر ۰۲ ، ۰۵:۰۰
SABA

آرزو داشتم روزی مثل کرم شب‌تاب بدرخشم و بتونم توی تاریکی، راهم را پیدا کنم و دزدکی بدون اینکه کسی بفهمه، شب‌ها کتاب بخونم، وای چی میشد اگه چراغی درونم باشه و بتونم چیزهایی را که مردم گم کردند پیدا کنم، هییی! و این چه آرزوی قشنگیه، کاشکی می‌تونستم. ولی اگه تو روز روشن باشم آنموقع که خیلی ضایع است، خُب یاد می‌گیریم که چه موقعی روشن باشم و چه موقعی نور ندهم؛ ولی حالا  که مثل کرم شب‌تاب نیستم، چیکار کنم؟ دو دوتا چهارتا، یکی بود یکی نبود، خروس محله صدا میکنه ول کن بابا داری برای خودت شعر میگیا!!!

آرزو که عیب نیست، میتونی توی ذهنت هرچی میخوای آرزو کنی، مهم اینه که با آرزوت، دنیات را بسازی و از آن لذت ببری، راضی باشی و فرصت‌هات را از دست ندهی، اینکه بهت بخندند ولی باور داشته باشی خودت به خودت نخندی.

آرزو میکنم دنیایی که برای خودتون میخواهید جای همه باشه و تک تنها توی دنیات زندگی نکنی؛ اگه بتونی دنیای درونت را زیبا ترسیم کنی، مطمئن باش، میتونی دنیای بیرونت را هم به زیبایی دنیای درونت کنی.

آرزو دارم روزی مثل کرم شب‌تاب بدرخشم و بتونم راهم را توی تاریکی پیدا کنم و چیزهایی را که مردم گم میکنند براشون پیدا کنم.

1402.04.11 یک شنبه ساعت 05:11 صبح

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ تیر ۰۲ ، ۰۵:۱۱
SABA

اهرام به او لبخند می‌زدند و او نیز لبخند می‌زند و سانتیاگو به نشانه‌ها اعتقاد داشت و اینگونه بود که به رویایش لبخند زد و آنچه را که در این مسیر بازیافته بود باور داشت.

کتاب کیمیاگر، داستان چوپان اسپانیولی را بازگو می‌کند که بدنبال رویایش، مسیر اهرام مصر را از اسپانیا تا به افریقا می‌پیماید و در این راه با افراد زیادی و مشکلات و نشانه‌های فراوانی روبه‌رو می‌گردد. لذت بخش‌ترین قسمت داستان آن هنگام است که سانتیاگو سرانجام با دیدن اهرام، سادگی زندگی را از آنچه پیچیده به نظر می‌رسید بازیافته بود و به گنج و رویایش رسیده بود؛ توصیه می‌کنم این کتاب را در چند نوبت بازخوانی کنید تا گنج درون این کتاب را بدست بیاورید.

زندگی در عین پیچیدگی، بسیار ساده حقایق را بیان می‌کند و برای درک این حقایق تنها عشق کافی است، عاشق در دنیای خود به هرآنچه که باور دارد خواهد رسید؛ عاشق باش تا زندگی معنی کنی.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ خرداد ۰۲ ، ۰۵:۱۷
SABA