عصر طلایی

عصر طلایی

بنده مهدی اصغری دانش آموخته کارشناسی برق قدرت و کارشناس بهره برداری در شرکت توزیع برق هستم.
تلاش دارم با مطالعه کتاب ها و ... مجموعه مطالبی را به اشتراک بگذارم
امید دارم نظرات ارزشمند شما عزیزان را داشته باشم .
لطفاً نسبت به مطالبم نظر بدهید.
ممنون از حسن توجه شما عزیزان.

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات

۴۳ مطلب در آبان ۱۴۰۱ ثبت شده است

برای یادآوری ثبتش کردم تا درست این روزها در خاطر این سرزمین حفظ شود ، از اندیشه ها و اقدامات ، از ترس ها و امیدها ، از آینده ای که زود می آید و از آتشی که در راه است ، گذشته تجربه امروز است و امروز گذشته آینده ، تنها امیدوارم که آینده و گذشته یکی نباشد و آینده بهتر از گذشته باشد ، اگر گذشته و آینده تجربه ای مشابه باشند این یعنی دور خود چرخیدن و در یک مسیر تکراری قرار داشتن ، زمان تند و تند داره میگذره و ذهن ها خاموش و خاموش داره می سوزه و برای بیداری اندکی دیر شده ، صدای زوزه کفتارها صدای زمستان میده و انگار کسی خواهد آمد برای بیداری ، برای آزادی و برای زندگی شادکامی!

و من بیدار ، منتظر آن موعود و آن منجی!!!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۰۱ ، ۰۳:۳۹
SABA

جا موبایلی                              

 بالشت                                

دستگاه تبدیل کاغذ به مداد   

قاب ضدآب موبایل                 

کلاه                                      

کالسکه                                

قاشق مسافرتی               

منابع

www.beytoote.com

www.irannaz.com

www.khabaronline.ir

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آبان ۰۱ ، ۰۵:۰۳
SABA

باید بلند شوم ، ای وای نمیتوانم بلند شوم! عه عه عه نه نمی شود ، بگذار دستانم را امتحان کنم ، یک دو و سه حالا! ، اما نشد!

آری بختک روزگار ما را به زمین چسبانیده و نمی توانیم نه نه می توانیم ولی باور نداریم که می توانیم بلند شویم ، آروم آروم انگشتان دستش را تکان داد و بعد انگشتان پا و بعد لب هایش را ، اندکی سر و چانه و بعد زانوهایش و بعد آرنج دستش را جمع کرد ، آره حالا می توانی تکانه ای و دوباره تکانه ای و بلند شد، آری موفق شد ، او صبر کرد و با پشتکاری که داشت اندک اندک حرکت و در نهایت آزادی از بختک! چرا ما نتوانیم؟ بختک های زیادی زندگی ما را در چنگال خود محصور کرده اند و ما بیدار میبینیم ولی حرکتی هیچ ؛ زندگی در جان جریان نداره بلکه در روح و قلب و جان جریان داره و این سه باهم زنده هستند ، اگر می خواهی از بختکی که روی زندگیت چنبره زده رها شوی ، آروم آروم با یقینی که در دل داری و با امیدی که در قلب پروراندی و با جانی که تو را به حرکت وامیدارد ، حرکتی کن حرکت! حرکت! و بلند شو! تو میتوانی از قید این زندگی رها شوی ، چون باور داری که زندگی از آن توست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آبان ۰۱ ، ۰۴:۴۵
SABA

همیشه در گذر از گذرگاه های زندگی هستیم

و برای گذرگاه باید انعطاف خوبی داشته باشیم

گذرگاه جزء جدایی ناپذیر زندگی است

برای گذرهای آسان و سخت زندگی باید فردی منعطف باشیم

لجاجت چیزی جز بن بست نیست ، شکست نشانه تغییر و موفیت نشانه استمرار در مسیر است

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آبان ۰۱ ، ۰۵:۳۰
SABA

برای داشتن زندگی خوب تلاش میکنم از فرصت هایی که در برابرم قرار میگیرند درست استفاده میکنم به اندیشه هایم بها میدهم درست تصمیم میگیرم و از تصمیم هایم حمایت میکنم در مسیرم با همه کاستی ها می جنگم و برای دل سرد شدن های آب قند آماده نموده ام از حرکت لذت می برم و به روزهای پیروزی فکر میکنم درست تصمیم گیری را با اندیشه روزانه و اقدامات ماهانه تمرین میکنم از بازخورد قوانین پند میگیرم گوشم بدهکار دانستن و چشمانم در پرتو نور آگاهی روشنایی میگیرد از غرق شدن در آرزوها باکی ندارم زیرا بر باور و باورپذیری نمودن آرزوهایم تمرین میکنم و امید مرا به پیش می برد عشق را تمرین کردم و شک را به یقین تبدیل نمودم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آبان ۰۱ ، ۱۱:۵۳
SABA

دخترم دنبال ستاره توی آسمون ، دستش را می چرخوند ، بابا ببین آسمون شب داره با دستام می رقصه و ستاره ها دور انگشتام حلقه زدند ، دیدن رقص ستاره ها برام تازگی داشت ، آخه تا اونموقع به آسمون نگاه نکرده بودم ، دستش را چرخوند و چرخوند و ستاره ها با دستاش می رقصیدند ، بابا ببین ستاره ام پیداش شد ، انگار وسط اون رقصیدن ها ستاره پرنوری درخسید و دیگه دستش را نچرخوند ، صبر کرد تا ستاره ها از حرکت بایستند و بعد با ستاره خودش نجوا کرد ، باهاش میگفت و می خندید و منم نگاهش میکردم ، انگار بهم چیزی را یادآوری کرد

باید دنیات را بچرخونی تا دنیا برات بچرخه و ستاره زندگی بهت چشمک بزنه و با ستاره ات زندگی کنی.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آبان ۰۱ ، ۰۴:۵۶
SABA

کسی که خوابه را میشه بیدارش کرد ولی کسی که خودش را زده به خواب را اصلاض نمیشه بیدار کرد.

مثل این روزهای ما است ، اگر قرار باشه دائماً در جستجوی مقصر باشیم که تمام زمان ارزشمند خودمون را از دست دادیم .

خلق موقعیت با پیدا کردن مقصر بدست نمیاد ، اگر بخواهی مقصر را پیدا کنی وقتت تلف شده ، بگرد راه حل را پیدا کن ، بگرد فرصت ها را بدست بیار ، حالا نه اینکه گناهکار را مجازات نکنیا ولی خودت را درگیر هاشیه سازی نکن ، قراره زندگی کنی.

خدا رحمت کنه تمام رفتگان را ؛ مادربزرگم همیشه میگفت : مادرجان گوش کن و همیشه به یاد داشته باش که اگر کسی به تو ضربه ای زد اول فکر کن طرف مأمور خداست و مأموریت داره چیزی را بهت یادآوری کنه و بعد اگر دیدی باید جوابش را بدهی دست بلند کن و تو هم ضربه ای بهش بزن ، هیچکس مقصر نیست ، این تویی که توی جایی قرار گرفتی که بهت ضربه بزنند ، حالا یا باید بسوزی و بسازی ، یا باید بسازی و زندگی کنی ، و یا با اشتباه محکوم به نابودی هستی.

هیچکس مقصر نیست!

اینو همیشه آویزه گوشت کن.

تو باید زندگی کنی و تو حق زندگی داری.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آبان ۰۱ ، ۰۴:۴۶
SABA

زندانی کلمات!

مفهومی که برایم بسیار ساده می نمود ولی پس از گوش دادن به پادکست یکی از اساتید به مفهوم بسیار سنگین آن پی بردم.

ما در حصار کلمات ، زندانی برای خود درست نموده ایم که آیندگان از این زندانی برایمان تاسف خواهند خورد. براستی کلمه مفهوم اشیاء است یا اشیاء مفهوم کلمه است.

می دونم خیلی نامفهومه.

مثال می زنم :

کلمه "باران" مفهوم واقعی "بارش بارانه" یا "بارش باران" مفهوم کلمه "باران" است

کلمه "حجاب" مفهوم واقعی "پوشش و امنیت" است یا "حجاب و پوشش" مفهوم کلمه "حجاب" است

کلمه "ثروت" مفهوم واقعی "پول و دارایی" است یا "پول و دارایی" مفهوم کلمه "ثروت" است

و 

و پس از زندانی شدن در حصار کلمات ؛ کلمات به تجربه تبدیل می شوند و این تجربه به سمبل تبدیل میشه ، و چی میشه!!!!!!

زندانی کلمات بودن ، ما را از آگاهی و ایجاد فرصت دور میکنه ، نمی خواهم سمت و سویی بگیرم ولی بهتره در طول زمان جایگاه واقعی کلمات را در واقعیت بازآموزی کنیم

تا دچار ....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۰۱ ، ۱۹:۳۵
SABA

شب هنگام با خودم در اندیشه بودم که من چگونه خودم را نجات دهم ، چرا با این همه استعداد گریبان خود را در دست کسانی قرار داده ام که مرا حکم میکنند ، و هم اکنون دریافتم که برای رهایی از این کارفرما باید به کارفرمای بهتری مراجعه کنم ، آری من یافتم و من کارفرمای حقیقی آینده را یافتم ، مردم کارفرمای حقیق آینده هستند و من برای مردم کار و تلاش میکنم.

آهای کارفارمای حقیقی! من میخواهم کارمند شما شوم ، آیا اجازه میدهید؟ قول میدهم درست کار کنم و برای شما سودمند باشم ، من خوردم و خوابیدم و از بودن در کنار شما زندگی میکنم و اکنون وقت خدمت است و من آماده ام.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۰۱ ، ۰۵:۰۲
SABA

در بیابان فردی زندگی می کرد که گذر ایام را با خار کنی سپری می نمود ، روزی مشغول کندن خار بود و ناگهان ماری اژدهاگونه با دوسر و شاخ دید ، ترسید و به تخته سنگی پناه برد ولی اندک زمانی نگذشت که دوباره سر برآورد و دید گویی مار مرده است ، مرد اندکی اندیشید و سپس با خود گفت ، بهتر است مار را در توبره کنم و در میدان شهر به تماشای همگان ببرم ، پس مار را به آسانی گرفت و در توبره کرد و به سوی شهر حرکت کرد ، وارد شهر شد و در میدان شهر مردم را گرد خورد جمع نمود که ای مردم امروز ماری اژدها گونه را شکار نموده ام و حال به تماشای شما آورده ام و اینک این مار را نظاره گر باشید ، توبره را باز نمود و مار دوسر با شاخ های عجیبی بر زمین افتاد ، مار که جانی در جسم نداشت سبب رعب و وحشت همگان شد ، مار چشمانش را باز نمود و به حال مرگ بود ولی ناگهان جمعیت را که دید جان تازه ای گرفت و آنگاه به همگان حمله ور شد ...

آری ، مار که در بیابان و در توبره بی جان بود ، در میدان شهر با دیدن مردم  ، خوی اژدهاگونه اش جان گرفت. 

.

آری مثل این داستان ضرب المثل آب نمی بینه واگرنه شناگره قابلیه

 

لطفاً نظرات ارزشمندتون را برایم بفرستید

باتشکر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۰۱ ، ۰۵:۳۸
SABA

نخاله نادان و نخاله دانا ؛ از کدامیک بیشتر باید ترسید؟

نخاله : بدجنس ، حقه باز ، ناتو ، ناقلا

نخاله نادان : بدجنس نادان ، مثل دزدی که از عاقبت دزدی خود (زندان) آگاه است 

نخاله دانا : بدجنس دانا ، مثل دزدی که میلیاردها دزدی میکند و آگاه است که دچار دردسر نخواهد یافت.

براستی از کدامیک باید ترسید؟

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آبان ۰۱ ، ۱۳:۲۰
SABA

جایی که آرزو هست ، راه رسیدن به آن وجود دارد.

جایی = ذهن

آرزو = باور و فکر

رسیدن = برنامه ریزی و تلاش وامید

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آبان ۰۱ ، ۰۵:۱۶
SABA

5 روش پیشگیری از کمر درد؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آبان ۰۱ ، ۰۵:۰۴
SABA

جشنواره صد دانه یاقوت یا جشنواره انار

جشنواره پاییز هزار رنگ در جنگل النگ دره گرگان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آبان ۰۱ ، ۰۹:۰۵
SABA

گناه : یکی از معانی گناه خلاف منافع خودمان عمل کردن 

گناه مجانی چیست؟ گناهی که خلاف منافع خودمان و در جهت رساندن منفعت به دیگران است.

مثال : برای منفعت رساندن به دیگران دروغ بگویی ، تهمت بزنی ، پارتی بازی کنی ، دعوا و زد و خورد داشته باشی ، غیبت کنی ، دشنام بدهی ، دزدی کنی ، دل کسی را با حرف نامربوط بشکنی و ...

آری اینها نمونه ی گناه مجانی است که خلاف منافع خودمان و در جهت رساندن منفعت به دیگران است.

گناه مجانی بدتر از گناهی است که برای منفعت خودت انجام میدهی ، زیرا گناه دیگران را به دوش میکشی ، همان مثل آش نخورده و دهان سوخته

.

گناه مجانی!

امروز این مطلب را پدرم یادآور شد و منم تا الان دارم تکرار میکنم تا بتونم مطلبم را به شما عزیزان برسونم.

خیلی چسبید.

امید است مفید بوده باشد.

لطفاً نظر بدهید.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آبان ۰۱ ، ۱۷:۲۰
SABA

براستی ما هیچ تعریف درستی از اعتقاد ، عشق و میل جنسی نداریم

خداوند ، این خالق دستگاه پیچیده بشریت به ما ابزارهایی ارزانی داشته که با اندیشیدن و درست استفاده کردن از آن میتوانیم قله های دنیا را فتح کنیم ، آری هر ذره ای در این دنیا وجود دارد دارای انرژی فوق تصور است و ما یکه تاز این ذرات هستیم ، در کالبد ما اعتقاد ، عشق و میل جنسی قرار دارد که هرکدام به تنهایی قدرتی عجیب دارد و اعجاز عظیم تر تلفیق این سه با هم است .

اعتقاد ، عشق ، میل جنسی

اعتقاد : باورهای قلبی است که از طریق تلقین پدید آمده است ، ذهن ما گنجایش همه باورها را دارد فقط کافی است درست استفاده شود.

عشق : نوری از خداست که به هر ذره بتابد آن را روشن مینماید ، ما این نور را داریم فقط پنهانش کرده ایم.

میل جنسی : جسمی دنیایی است که میل به زندگی و میل به بودن دارد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آبان ۰۱ ، ۰۵:۵۱
SABA

اگر 20 قبل و یا 20 سال بعد بدنیا آمده بودم

اگر دختر بدنیا آمده بودم

اگر در یک خانواده ثروتمند بدنیا آمده بودم

اگر در یک کشور و سرزمین دیگر بدنیا آمده بودم

اگرها وابسته به سرنوشت و یا تصمیم ما دارد ، اگرهایی که از تصمیم ما خارج بوده و وابسته سرونوشت است ، مثل اگر 20 سال قبل یا 20 سال بعد بدنیا آمده بودم ؛ اگرهایی هم به تصمیم ما مربوط بوده است ، اگر شغل دیگری داشتم ؛ اگرها قرار نیست حسرت به بار بیاورد بلکه قرار است ما را و مسیر ما را روشن تر نماید...

اگر...!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۰۱ ، ۰۴:۳۱
SABA

افکار ورودی ذهن و اندیشه خروجی ذهن هستند

روزانه افکار زشت و زیبا ، خوب و بد ، ناراحت کننده و ... وارد ذهن ما میشوند و همیشه خانه ذهن شلوغ است ، درست است که مدیتیشن و از این برنامه توصیه میشود ولی ذهن را از افکار نمی شود تهی نمود ، ذهن میزبان افکار است و با اندیشه درست میتوان افکار را در ذهن به بند کشید و در راه درست استفاده نمود.

با اندیشه درست میتوان افکار پریشان را به افکار درست و در مسیر موفقیت خود قرار داد ، هیچ چیزی در این دنیا منفور خلق نشده و این ما هستیم که مخلوقات را زیبا و نازیبا جلوه میدهیم ، افکار را درست اندیشه کنیم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آبان ۰۱ ، ۰۵:۳۴
SABA

هر فردی کتاب تاریخ جامعه خویش است.

.

(شعر شادروان شاملو)

جخ امروز

از مادر نزاده ام

عمر جهان بر من گذشته است

نزدیک ترین خاطره ام خاطره ی قرن هاست

.

.

.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آبان ۰۱ ، ۲۰:۲۵
SABA

شاید برای شما هم بسیار پیش آمده باشد ، زمان هایی که دچار مشکلات زیادی شده اید و راهی برای برون رفت از این مشکلات ندارید و یا باید ادمه دهید و یا باید شکست را قبول کنید 

معدنی را تصور کنید که در حال استخراج طلا به حفاری مشغول است ، اندک طلایی استخراج نموده و به امید رسیدن به رگه های اصلی طلا ، زمین را حفاری میکند ؛ ولی پس از مدتی شکست را قبول میکند و تمام تجهیزات را می فروشد و آنجا را ترک میکند ، بله در سه قدمی طلا دست از حفاری میکشد و شکست را قبول میکند!

در زندگی نیز اینگونه است ، اگر به اهدافت باور داری باید تلاش کنی و حق تسلیم شدن نداری ، شکست جزء جدایی ناپذیر زندگی است و پیروزی از آن کسانی است که اهدافشان را باور دارند ، در مواجهه با مشکلات شکست را قبول نمی کنند ، یا راهی خواهند ساخت و یا راهی خواهند یافت و آنگاه در سه قدمی طلا ادامه میدهند و به طلای موفقیت دست خواهند یافت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آبان ۰۱ ، ۰۵:۵۴
SABA