چرا هرچی خوبه برامون بده و هرچی بده برامون خوبه!
چیپس و پفک بده ولی خیلی خوشمزه و خوبه؛ سس ، سوسیس، اصلاً پیتزا و نوشابه و خیلی چیزهای دیگه، آقا نخور برات خوب نیست
دروغ، غیبت، اصلاً نخودچی خورون خوبه ولی میگند بده، آخه چرا؟
بعضی وقت ها همسرم میگه بیا یک کار خفن بکنیم، مثلاً اومممم آهان!!! بریم در خانه های را بزنیم و فرار کنیم یا بریم این موتورسیکلت را بدزدیم و فرار کنیم و بعد بیایم پس صاحبش بدیم و بگیم پیداش کردیم و مژدگانی بگیریم؛ آخه این حرکتش ها خفنه ولی بده
امروز صبح داشتم مطلبی می خوندم و قشنگ بود؛ می گفت اگه عشق و میل جنسی و هیجان باهم باشه، آن زندگی پر از خلاقیت و شور و نشاطه، البته برای هر کدام از این کلمات معنای متفاوتی توضیح داده بود؛ معانی زیادی میشه برای کلمات عشق و میل جنسی و هیجان مطرح کرد.
به نظرم جوابم را گرفتم، هیچ چیز در این دنیا بد نیست، ذات همه چیز خوبه و این ما هستیم که آنها را بد میکنیم؛ مثلاً چیپس، اگه بد بود چرا چیپس خلالی قاطی خورشت می کنند، دورغه بده پس چرا دروغه مصلحتی خوبه!!! من میگم همون عشق و میل جنسی و هیجان می تونه کلمات را از ظاهر نازیباشون به زیبایی تعبیر کنه.
عشق که معانی قشنگیه داره؛ میل جنسی هم معنی زندگی داره البته که معانی دیگه هم میتونه داشته باشه، هیجان هم پویایی نفس و ضمیر ناخودآگاه که زنده باشه میتونه طوفان را در کنترل خودش کنه؛ پس عشق و میل جنسی و هیجان می تونه همه دنیات را زیبا کنه، حتی آن چیزهایی را که میگند بده ولی با سحر این کلمات میشه خوبش کرد.