اژدهای درون کجاست؟
در بیابان فردی زندگی می کرد که گذر ایام را با خار کنی سپری می نمود ، روزی مشغول کندن خار بود و ناگهان ماری اژدهاگونه با دوسر و شاخ دید ، ترسید و به تخته سنگی پناه برد ولی اندک زمانی نگذشت که دوباره سر برآورد و دید گویی مار مرده است ، مرد اندکی اندیشید و سپس با خود گفت ، بهتر است مار را در توبره کنم و در میدان شهر به تماشای همگان ببرم ، پس مار را به آسانی گرفت و در توبره کرد و به سوی شهر حرکت کرد ، وارد شهر شد و در میدان شهر مردم را گرد خورد جمع نمود که ای مردم امروز ماری اژدها گونه را شکار نموده ام و حال به تماشای شما آورده ام و اینک این مار را نظاره گر باشید ، توبره را باز نمود و مار دوسر با شاخ های عجیبی بر زمین افتاد ، مار که جانی در جسم نداشت سبب رعب و وحشت همگان شد ، مار چشمانش را باز نمود و به حال مرگ بود ولی ناگهان جمعیت را که دید جان تازه ای گرفت و آنگاه به همگان حمله ور شد ...
آری ، مار که در بیابان و در توبره بی جان بود ، در میدان شهر با دیدن مردم ، خوی اژدهاگونه اش جان گرفت.
.
آری مثل این داستان ضرب المثل آب نمی بینه واگرنه شناگره قابلیه
لطفاً نظرات ارزشمندتون را برایم بفرستید
باتشکر