آزادی
آزادی یعنی رهایی از ترس، رهایی از آنچه که انسان را از موفقیت و رسیدن به خواستههایش جلوگیری میکند؛ آزادی برای ما انسانها معنای متفاوتی میکنه، یکی آزادی را راهایی از بند و زندان معنی میکنه و یکی آزادی را بمعنای رهایی از خواستههای جمعی در نظر میگیره، مهم اینه که برای بدست آوردن آزادی، چه چیزی را خواهان باشیم و چه چیزی را نخواهیم داشته باشیم. آزادی نفس، عقیده، احساس، سرمایه، محیط و زندگی، عقیده و منش رفتاری و هزاران موضوع دیگر که اگر بخواهیم عنوان کنیم از وقت و نوشته این وبلاگ خارج است.
آزادی از نظر من، یعنی رهایی از بند عقاید و افکار نادرست و رسیدن به حد اعتدال آگاهی؛ اینکه با کتاب دوست باشی و ذهنت را به دنیای آگاهی بسپاری تا دنیای درونت را کشف کنی و بعد برای دنیای بیرون قابل تحسین باشی. به داشتههات افتخار کنی و از خدای خودت سپاس گذار باشی و به تک تک لحظهها و فرصتهایی که به تو داده بدرستی استفاده کنی، از مرگ نترسی و به آینده امید داشته باشی و برای تک تک لحظاتت برنامهریزی منسجمی داشته باشی، از گردونه زندگی چرایی را بگذاریی کنار و چیستی و چگونگی دنیای خودت را متحول کنی، ناداشتهها را توی یک پرونده خلاصه کنی و به داشتهها و خواستههای خودتت بدرستی جامع عمل بپوشونی.
آزادی رهایی از ترسی است که توی فکر و اذهان ما جای دادند و بهمون یاد دادند که همیشه گریزان و ترسان از رویاهایی که دوست داریم بهش برسیم باشیم، دورغ نگیم، چرا که آتش جهنم داره ولی هیچ وقت بهمون نگفتند که دورغ انصاف را ازت به دور میکنه، انگار همیشه باید یک بچه باقی بمونیم و بزرگ نشیم. برای رهایی از ترس بهتر بزرگ بشیم و دنیای خودمون را بسازیم.
1402.04.07