اهرام به او لبخند میزدند و او نیز لبخند میزند و سانتیاگو به نشانهها اعتقاد داشت و اینگونه بود که به رویایش لبخند زد و آنچه را که در این مسیر بازیافته بود باور داشت.
کتاب کیمیاگر، داستان چوپان اسپانیولی را بازگو میکند که بدنبال رویایش، مسیر اهرام مصر را از اسپانیا تا به افریقا میپیماید و در این راه با افراد زیادی و مشکلات و نشانههای فراوانی روبهرو میگردد. لذت بخشترین قسمت داستان آن هنگام است که سانتیاگو سرانجام با دیدن اهرام، سادگی زندگی را از آنچه پیچیده به نظر میرسید بازیافته بود و به گنج و رویایش رسیده بود؛ توصیه میکنم این کتاب را در چند نوبت بازخوانی کنید تا گنج درون این کتاب را بدست بیاورید.
زندگی در عین پیچیدگی، بسیار ساده حقایق را بیان میکند و برای درک این حقایق تنها عشق کافی است، عاشق در دنیای خود به هرآنچه که باور دارد خواهد رسید؛ عاشق باش تا زندگی معنی کنی.